یک مسلح بی صدا از یک بیوه جوان و گروهی از غیرقانونی ها در برابر یک باند قاتلان فضل در زمستان سال 1898 دفاع می کند و یک مبارزه شدید و پر تنش آشکار می شود.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند