هنگامی که تارا سینگ در جریان یک درگیری ناپدید می شود و گمان می رود در پاکستان دستگیر شده است، پسرش جیتی برای نجات او وارد هزارتوی می شود که هر دو باید به هر قیمتی از آن فرار کنند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند