داستانی که در آن امور شرورانه ادامه می یابد و اسرار خانواده آشکار می شود ، زیرا ناگهان کوه خانواده را از دایی خود ، که آنها فراموش کرده بودند ، به ارث می برند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند