در سال 1885 نیومکزیکو ، یک زن داروی مرزی ، هنگامی که دخترش توسط یک بروجو آپاچی ربوده می شود ، با پدر بی نظیر خود اتحاد ناخوشایندی را با پدر بی نظیر خود تشکیل می دهد.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند