جان ویک یک قاتل سابق است که از دست دادن عشق واقعی خود غمگین است. هنگامی که خانه اش شکسته می شود، دزدیده می شود و سگش کشته می شود، او مجبور می شود برای انتقام گرفتن به عملیات بازگردد.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند