هنگامی که یک شب ایستاده با همسایه ناخوشایند خود باردار خود را ترک می کند ، یک زن جوان تصمیم می گیرد به سرعت با یک تاجر موفق بخوابد و به او بگوید که پدر کودک متولد نشده اش است.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند