یک زن جوان ناراضی از خانواده ای بدسرپرست با یک فرمانده ارتش ترسناک و سرد ازدواج می کند. اما این دو در مورد یکدیگر بیشتر یاد می گیرند، عشق ممکن است فرصتی داشته باشد.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند