فران ، که دوست دارد در مورد مرگ فکر کند ، باعث می شود پسر جدید در کار خنداند ، که منجر به دوست یابی و موارد دیگر می شود. اکنون تنها چیزی که در راه آنها ایستاده است ، خود Fran است.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند