پس از یک سری فاجعه ، رابرت با همسرش به خانه کودکی خود بازگشت. پس از کشف یک پرتره قدیمی از مردی که شبیه اوست ، او به یک سوراخ خرگوش می رود تا هویت این دوپلگانگر اسرارآمیز را کشف کند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند