پس از یک فاجعه خانوادگی ، چاک ویلسون امیدوار است که به همراه همسرش ماریا و خواهر کوچک ایزابل زندگی جدیدی را در اشلند فالز آغاز کند ، اما او به سرعت متوجه می شود که این شهر راز تاریک دارد.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند