هنگامی که پل کول ، بازیگر نیویورک در دهه 1950 مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در اوهایو به مرده رها شد ، خاطره خود را از دست می دهد و خود را در یک شهر کوچک مرموز که در آنجا تلاش می کند به خانه برگردد و آنچه را که گمشده است ، بازگو می کند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند