کپنهاگ 1919: یک کارگر جوان خود را بیکار و باردار می داند. او با داگمار ملاقات می کند ، که یک آژانس پذیرش زیرزمینی را اداره می کند. یک ارتباط محکم رشد می کند اما دنیای او وقتی به حقیقت تکان دهنده پشت سر خود می خورد ، فرو می رود ...
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند