چون لی وقتی بچه است، پدرش را می بیند که توسط گانگستر ثروتمند بیستون اسیر شده است. هنگامی که او بزرگ شد، او به جستجوی عدالت میرود و سازمان تبهکاری شادالو را که توسط بیسون رهبری میشود، سرنگون میکند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند