یک مرد که عاشق یک زن اشتباه شده است ، توسط خود سلطان در یک مأموریت دیپلماتیک به یک سرزمین دوردست به عنوان سفیر فرستاده می شود. توقف در بندر روستای وایکینگ برای استفاده مجدد از لوازم ، خود را ناخواسته می یابد ...
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند