پس از یافتن نفت در یک شهر کوچک و تعطیلی کارخانه محلی، جنایات خشونت آمیز سر به فلک می کشد. مرد جوانی سیر شده است و برادر بزرگترش را که یک دامپزشک بدبین ویتنام است تماس می گیرد که خیابان ها را تمیز می کند اما سپس سعی می کند شهر را تصرف کند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند