یک راکون مکر یک خانواده نامتناسب از موجودات جنگلی را فریب می دهد تا به او کمک کنند تا بدهی غذا را بازپرداخت کند، با حمله به فضای جدید حومه شهر که در هنگام خواب زمستانی ظاهر شد ... و خود درسی در مورد خانواده می آموزد.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند