در یک جنگ قدرت، شاهزاده چی وارث ولیعهد را اعدام می کند. فروشنده ذغال سنگ تیان آنیه درگیر می شود و گذشته و حقیقت خود را در مورد ساکنان مرده شهر لیانگ در میان هرج و مرج دشمنان و متحدان فاش می کند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند