ژاک دمی، استاد خلق تصاویر بی‌بدیل و روایت‌های درهم‌تنیده‌ای بود که رویاهای شیرین، معصومیت و عشق‌های آتشین را در کنار رنج هستی، غم جدایی، دل‌تنگی و از دست دادن، به تصویر می‌کشید. او با پرهیز از دیالوگ‌های گفتاری سنتی، فیلم‌هایی مانند چترهای شربورگ را کاملاً موزیکال ساخت و مکالمات روزمره را به آوازهایی گوش‌نواز تبدیل کرد…

کافه‌سینما– یاسمن رضایی- سرویس عشاق سینما: ‌چند روز پیش، ۴ ژوئن، وقتی تبریک کرایتریون به مناسبت زادروز ژاک دمی را دیدم، بی‌درنگ ملودی بی‌نظیر تم اصلی چترهای شربورگ به ذهنم آمد و غمی شیرین و عمیق بر جانم نشست. آن رنگ‌های زنده‌ی صورتی و لیمویی در پس‌زمینه‌ی آبی‌خاکستری شهر به یادم آمد و زیبایی باشکوه ژنُویه و معصومیت چشمان غمگین گی، قلبم را فشرد. گویی صدای برخورد قطرات باران بر سنگ‌فرش‌های شهر شربورگ، زنگ دوچرخه و برق نگاه دو عاشق از ورای ویترین مغازه‌ی چترفروشی شربورگ را می‌بینم و می‌شنوم. بله، ژاک دمی و نگاه خاص و هنر یگانه‌اش، با قلب آدمی چنین می‌کند.

ژاک دمی وقتی اغلب هنرمندان هم‌عصر‌ش، به رئالیسم خشن و اضطراب‌های اگزیستانسیالیستی می‌پرداختند، شکوه و عظمت موزیکال‌های هالیوودی را با رمانتیسیسم تاثیرگذار، احساسات ناب عاشقانه و مالیخولیایی ادغام کرد و جهانی تازه ساخت. جهانی سرشار از رنگ و نور و زیبایی و جوانی و اشتیاق، که با ملودهای‌ ماندگار آقای میشل لوگران، نه‌تنها در سینما که در یاد مخاطب‌شان، جاودان شد.

ژاک دمی، استاد خلق تصاویر بی‌بدیل و روایت‌های درهم‌تنیده‌ای بود که رویاهای شیرین، معصومیت و عشق‌های آتشین را در کنار رنج هستی، غم جدایی، دل‌تنگی و از دست دادن، به تصویر می‌کشید. او با پرهیز از دیالوگ‌های گفتاری سنتی، فیلم‌هایی مانند چترهای شربورگ را کاملاً موزیکال ساخت و مکالمات روزمره را به آوازهایی گوش‌نواز تبدیل کرد. این انتخاب هنری جسورانه، که به طرز ماهرانه‌ای با آهنگ‌سازی غنی میشل لگران تکمیل شده، به تجربه‌های شخصیت‌های فیلم‌هایش عمقی انکارناپذیر می‌بخشد. در فیلم‌های موزیکال دمی، موسیقی به جای همراهی با تصاویر، به بخش جدایی‌ناپذیری از روایت تبدیل می‌شود و آرزوها، ترس‌ها و گذر زمان را نشان می‌دهد. به همین ترتیب، دختران جوان رشفور با رقص‌های طراحی شده و نت‌های جز پر جنب و جوش، فضایی شاد و فانتزی ایجاد می‌کند، اما در لایه‌های زیرین‌اش، دل‌تنگی و ارتباطات از دست رفته که از مضامین آشنای دنیای ژاک دمی است، به قلب تماشاگر چنگ می‌اندازد.

شخصیت‌های فیلم‌های این کارگردان برجسته، اغلب عشق در نگاه اول را تجربه می‌کنند، اما به خاطر شرایط محیطی و اجبارهای بیرونی مثل جنگ، ضرورت‌های اقتصادی و یا دست بی‌رحمانه‌ی سرنوشت از هم جدا می‌شوند؛ با این حال جهان دمی، همان‌قدر که درباره‌ی جدایی‌هاست درباره‌ی اتصال‌ها و ارتباط هم است؛ نه فقط در مضمون که حتی در فرم، جایی که نه‌تنها شخصیت‌هایی از یک فیلم ممکن است در فیلم دیگری ظاهر شوند، بلکه زندگی آن‌ها با ظرافت در روایت‌های مختلف در هم تنیده می‌شوند. مثلا فیلم لولا که با هنرمندی یکی از ایده‌های اصلی ژک دمی را در خود دارد: این‌ که حتی برخوردهای به ظاهر تصادفی هم، بخشی از یک طرح بزرگ‌تر و نادیده هستند. ایده‌ای که نشان می‌دهد بازی سرنوشت هم می‌تواند خالق امید باشد هم جدایی.

فراتر از جنبه‌ی شنیداری بسیار برجسته‌ی سینمای ژاک دمی، جهان سینمایی دمی با زیبایی‌شناسی بصری خیره‌کننده‌ی خود تعریف می‌شود. او مثل نقا‌ش‌ها از رنگ‌ها بهره برد و پالت‌های رنگی دیدنی و رویاگونه‌ای خلق کرد که اغلب بازتاب‌دهنده‌ی حالات عاطفی شخصیت‌هایش بودند. مثلا در چترهای شربورگ، رنگ‌های زنده‌ی چترها و خود شهر منعکس‌کننده‌ی شور و نشاط جوانی و عشق گی و ژنویه است، در حالی که بعدتر با جدایی مسیر آن‌ها، کم‌رنگ‌تر می‌شود. این استفاده‌ی عامدانه از جهان رنگ‌ها، صحنه‌‌های معمولی زندگی روزمره را به تابلویی جادویی ارتقا می‌دهد که حاوی حقیقتی معنوی است، جایی که در آن احساسات تقویت، رویاها و فانتزی‌ها نمایش داده، و چیزهای عادی و روزمره به چیزهایی فوق‌العاده تبدیل می‌شوند.

یکی از مضامین تکرار شونده در فیلم‌های ژاک دمی، رقص پیچیده‌ی سرنوشت و شانس است که همچون رقص‌ها و آوازهای فیلم‌هایش بدیع و چشم‌نواز و تاثیرگذارند. این چنین است که مفاهیمی چون عشق جوانی، آرمان‌گرایی، پی‌گیری رویاها و ماهیت تلخ و شیرین زندگی در آثار دمی مشهود است. قهرمانان او که اغلب جوان و سرشار از آرزو هستند، با واقعیت‌های دنیای بزرگ‌سالی، مشکلات مالی و گذر زمان دست و پنجه نرم می‌کنند. اما با وجود این تلخی‌ها، ژاک دمی خالقی است که جهان‌اش را با امید، قدرت خیال و تاب‌آوری انسان، برای تماشاگر شیرین‌تر می‌کند تا حتی در مواقع سختی هم‌چون مواجه با دل‌شکستگی، راهی برای حرکت به جلو و سازگاری پیدا شود و به شکل جدیدی از شادی و رهایی برسد.

موسیو ژاک دمی، از آن دست هنرمندان اصیل و تاثیرگذاری است که جهان رویایی و فانتزی خودش را به گونه‌ای ساخته است که تا ابد، تاثیرش بر سینمای جهان و جان تماشاگران‌اش باقی است. دنیایی پر از موسیقی و رنگ و خیال و احساس، که در آن حتی یک صحنه‌ی‌ ساده از زندگی می‌تواند همچون تابلوی زیبا و خیال‌انگیز به تصویر کشیده شود. همچون دیالوگ فیلم دختران جوان رشفور باید گفت زندگی یک نمایش موزیکال است و ژاک دمی ستاره‌ی درخشان‌اش.

این پست ادای احترام به خالق سینمایی محبوبم را با گزیده‌هایی روایی و تصویری از جهان سینمایی یکتای‌اش به پایان می‌برم:

The Umbrellas of Cherbourg/Les Parapluies de Cherbourg- ۱۹۶۴:

– Love can’t live on words alone.

عشق فقط با حرف زنده نمی‌ماند.

– You must have forgotten that one doesn’t leave love behind like a forgotten umbrella.

حتماً یادت رفته که آدم عشق رو مثل یه چتر فراموش‌شده جا نمی‌‌گذارد.

-Only the absence of love can wound.

فقط نبود عشق می‌تواند زخم بزند.

-No, nothing’s ever really over. The world keeps turning, and so do we.

نه، هیچ‌چیز واقعاً تمام نمی‌شود. دنیا همین‌جور می‌چرخد، ما هم همین‌طور.

The Young Girls of Rochefort /Les Demoiselles de Rochefort- ۱۹۶۷:

– Life is a musical, and we are the stars

زندگی یه موزیکال است و ما ستاره‌ها‌یش هستیم.

– The king is sad because he has no queen, and the queen is sad because she has no king.

پادشاه غمگین است چون ملکه ندارد، و ملکه غمگین است چون پادشاه ندارد.

– Happiness is a matter of rhythm.

شادی به خاطر ریتم است

– Dreams are made to be chased, not just dreamt.

رویاها برای دنبال‌کردن ساخته شدن، نه فقط برای رویا دیدن.

-A dress the color of the weather, a dress the color of the moon, a dress the color of the sun

لباسی به رنگ آب و هوا، لباسی به رنگ ماه، لباسی به رنگ خورشید.

– Sometimes, you have to lose everything to find yourself.

گاهی وقت‌ها باید همه چیزت را از دست بدهی تا خودت را پیدا کنی.

-Love makes the impossible possible.

عشق، غیرممکن را ممکن می‌کند.

Lola ۱۹۶۱:

– There’s only one true freedom: to love what you do.

فقط یک آزادی واقعی وجود دارد: اینکه کاری رو که می‌کنی دوست داشته باشی.

– Life is a cabaret, and we are the performers.

زندگی یک کاباره است و ما اجراکننده‌ها‌یش هستم.

– One never knows where love will lead.

هیچ‌وقت نمی‌دونی عشق به کجا می‌رود.

– The past is a foreign country; they do things differently there.

گذشته یک کشور دیگر است؛ آن‌جا کارها را متفاوت انجام می‌دهند.

[طرح تصویر: کرایتریون]

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه داستان فیلم را اسپویل می‌کند؟

logo دریافت اپلیکیشن هاب مدیا
pwa

وب اپلیکیشن هاب مدیا را همین الان میتوانید به صفحه اصلی گوشی خود اضافه کنید.

-->