هریت یک بازرگان بازنشسته است که سعی می کند همه چیز را در اطراف خود کنترل کند. هنگامی که او تصمیم به نوشتن Obituary خود گرفت ، یک روزنامه نگار جوان وظیفه پیدا کردن حقیقت را بر عهده می گیرد و در نتیجه دوستی تغییر دهنده زندگی به وجود می آید.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند